آبجی مهربونم خیلی تو این روزا کمکم کردی به خدا کسی چون محمد حقته و پاداش همین سادگی و پاکیته
میدونی چقد سخته تنفر و کینه ی کسی رو داشته باشی اونم کسی که تا حالا آزارش به مورچه هم نرسیده،خیلی دوست دارم بدونم چرا این تراژدی رو ساخت اصلا چرا من رو انتخاب کرد حتی حاضرم به خاطر این موضوع همین حالا جهان رو بدرود بگم تا از خدا بپرسم،نمیدونم چرا آدم ها این کارا رو میکنن یعنی میدونستم این چیزا تو جامعه هستا ولی فکر نمیکردم سر خودم بیاد چون من همیشه با این خانم در مورد جامعه خدا خانواده این چیزا بحث میکردم و رفتارم نگاهم به دوست دختر با کسایه دیگه خیلی فرق داره به گونه ای که وقتی به دوستم اینا رو میگفتم گفت دختر فقط واسه سکس و حرف عاشقانست اینا رو برو به پسر بگو
الحمدالله صحبتایه شما،دوستان و اساتید من رو که به سادگی در مورد چیزی قضاوت نمیکنم به این نتیجه رسوند که در یک تراژدی قرار داده شدم که هدفش قربانی کردنم بود در واقع سرگرمی شخصی شده بودم که خیلی زشت ... کرد که نتیجه ی سادگی و بی تجربگیم بود اما درسایه بزرگی گرفتم به گونه ای که دیگه به خودم به تفکراتم به احساساتم یه ذره هم اعتماد ندارم
سعی میکنم خیلی زود این شخص و دروغاش رو فراموش کنم و به زندگی عادی برگردم شما هم واسم خیلی دعا کنید چون تو جوی که من قرار دارم مخصوصا دوری از تمام آشناها شرایط رو خیلی واسم سخت کرده
این شخصم میتونست در کنار من طعم و مزه ی انسانیت و زندگی رو بکشه ولی خودش نخواست
این وبلاگ رو هم ساختم چون نمیخواستم هیچوقت بتونه دست نوشته هام رو بخونه
بازم ازتون میخوام که دعا کنید خیلی زود این شخص رو فراموش کنم و زندگیم رو از سر گیرم
آبجی یه چی دیگه
بهترین آرزوها رو واسه شما و محمدی دارم


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29