مرسی آبجی مهربونم
نوشته شده توسط : ---

آبجی مهربونم خیلی تو این روزا کمکم کردی به خدا کسی چون محمد حقته و پاداش همین سادگی و پاکیته

میدونی چقد سخته تنفر و کینه ی کسی رو داشته باشی اونم کسی که تا حالا آزارش به مورچه هم نرسیده،خیلی دوست دارم بدونم چرا این تراژدی رو ساخت اصلا چرا من رو انتخاب کرد حتی حاضرم به خاطر این موضوع همین حالا جهان رو بدرود بگم تا از خدا بپرسم،نمیدونم چرا آدم ها این کارا رو میکنن یعنی میدونستم این چیزا تو جامعه هستا ولی فکر نمیکردم سر خودم بیاد چون من همیشه با این خانم در مورد جامعه خدا خانواده این چیزا بحث میکردم و رفتارم نگاهم به دوست دختر با کسایه دیگه خیلی فرق داره به گونه ای که وقتی به دوستم اینا رو میگفتم گفت دختر فقط واسه سکس و حرف عاشقانست اینا رو برو به پسر بگو

الحمدالله صحبتایه شما،دوستان و اساتید من رو که به سادگی در مورد چیزی قضاوت نمیکنم به این نتیجه رسوند که در یک تراژدی قرار داده شدم که هدفش قربانی کردنم بود در واقع سرگرمی شخصی شده بودم که خیلی زشت ... کرد که نتیجه ی سادگی و بی تجربگیم  بود اما درسایه بزرگی گرفتم به گونه ای که دیگه به خودم به تفکراتم به احساساتم یه ذره هم اعتماد ندارم

سعی میکنم خیلی زود این شخص و دروغاش رو فراموش کنم و به زندگی عادی برگردم شما هم واسم خیلی دعا کنید چون تو جوی که من قرار دارم مخصوصا دوری از تمام آشناها شرایط رو خیلی واسم سخت کرده

این شخصم میتونست در کنار من طعم و مزه ی انسانیت و زندگی رو بکشه ولی خودش نخواست

این وبلاگ رو هم ساختم چون نمیخواستم هیچوقت بتونه دست نوشته هام رو بخونه

بازم ازتون میخوام که دعا کنید خیلی زود این شخص رو فراموش کنم و زندگیم رو از سر گیرم

آبجی یه چی دیگه

بهترین آرزوها رو واسه شما و محمدی دارم





:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
.......... در تاریخ : 1390/2/7/3 - - گفته است :
دادشی خواهری فقط یه بهونست

/weblog/file/img/m.jpg
شیدا و محمد در تاریخ : 1389/12/6/5 - - گفته است :
سلام داداشی

این وبلاگت خیلی قشنگه... خوشحالم دیگه از اون وبلاگ به رنگ سفیدمات اونم بدون هیچ رنگ قشنگی دراومدی و اینجا رو انتخاب کردی... دعا میکنم اون دنیای ماتت هم هرچه زودتر مثل همین وبلاگ رنگارنگ و زیبا بشه...

من هیچ کاری نکردم... باور کن داداشی وقتی اون چیزا رو تو وبت خوندم از ته قلبم میگم خیلی ترسیدمٰ... آخه میدونستم تو پسر خوبی هستی که به خدا عقیده ی خاصی دارهٰ‌در کل بخاطر اینکه با مه جونای هم سن و سالت فرق داشتی دلم نمیخواست گرفتار یه کینه و نفرت و بعدش هم... بشیٰ...

عزیزم من و محمد همیشه برات دعا میکنیم... و ممنون که یکی از پستاتو به حرف زدن با من اختصاص دادیٰ... این نشون میده که خیلی برام احترام داری...

خیلی دوست دارم از این به بعد هروقت به این وبت سر زدم حرفای قشنگ و امیدوارکننده و زیبا بخونم و ببینم...

منتظر بهترین روزای زندگیت هستم

راستی اگه دوست داشتی لینکت کنم حتما بهم خبر بده.. باشه داداشی؟ دلم میخواد وبلاگت همیشه در دسترسم باشه

موفق باشی گلمپاسخ:مرسی آبجی مهربونم ولی گمون نکنم بتونم با موضوع کنار بیام کوچکترین اتفاق زندگیم من رو به یادش میندازه،با وجودی که هیچوقت ندیدمش و همه ی حرفاش سرکاری بودن، من به این راحتی ها دل نمیدم به خدا هزار تا دختر خوشگل دور و برمن ولی این رو دوست داشتم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: